۱۳۸۸ شهریور ۱۶, دوشنبه

جشن و ماتم در یک روز برای یک ملت!

  نهم سپتامبر هجدهمین سالروز آزادی ملت تاجکستان است که همزمان می شود با ماتم از دست دادن فرزند فرزانه و دلسوز قهرمان ملی شهید احمد شاه مسعود در افغانستان. به این بهانه امروز دلم خواست چیز های بنویسم.  این دوملت که هزاران شباهت فرهنگی  دارند با این همه همزبان  نیز هستند. یک پیوند عجیب و غریب دیگر بین ملت تاجکستان و افغانستان روزی آزادی تاجکستان است. روزی را که انها جشن میگیرند افغانستانی ها ماتم می گیرند. از سوی هم همانطور که روز ازادی تاجیک ها برای انها گرامی است افغانستانی ها نیز انرا گرامی میدارند و شهادت مسعود در این روز به تاجیک ها نیز مایه اندوه است.
تاجکستان که از 18 سال تا کنون با هویت خود زیسته است روابط خوبی با افغانستان نیز داشته است. اما ای کاش این روابط کمی فراتر از چیز های دیپلوماسی و ملاقات های رسمی و ملاقات های نمایشی فرهنگی می بود. امروز هجده سال میگذرد از اذادی و خود مختاری تاجیکستان اما تاکنون 18 کار اساسی فرهنگی میان این دو ملت صورت نگرفته است. چرا باید روی کار های فرهنگی زیاد تأکید شود؟ زیرا ما بزرگترین وجه مشترک که داریم وجه فرهنگی و زبانی است. انگونه که این دو ملت و حتی سه ملت ایران و افغانستان و تاجکستان  میتوانستند با هم نزدیک شوند نه توانسته اند یا هم نه خواسته اند نزدیک گردند. به نظر من ای کاش میشد فرهنگیان ایرانی تاجکستانی و افغانستانی با هم بازدید های متعدد میداشتند و میتوانستند از غنا مندی لحجه های همدیگر فارسی دری را غنی میساختند. یک راه و کار آسان که به نظر من خیلی هم ممکن بود انجام شود این بود که دانشمندان و زبان شناسان با تشکیل یک کمیسیون بار ها ملاقات می کردند و تبادل واژه های مروج در محلات خود میکردند. در افغانستان واژه های خیلی بکر فارسی وجود دارد که ایرانی ها و یا تاجیکی ها بجای ان واژه بیگانه را استفاده میکنند به همین ترتیب واژه های در تاجیکستان وجود دارد که افغانستانی ها و ایرانی ها به جای ان واژه بیگانه استفاده میکنند. 
از سوی هم چه میشد اگر افغانستانی ها و ایرانی ها دولت تاجکستان را در ترویج فرهنگ فارسی نویسی ترغیب و همکاری میکردند.
زبان وسیله افهام تفهیم یا حربه سیاسی؟
من در کمرنگ بودن روابط فرهنگی میان افغانستانی ها و تاجکستانی ها اولین مقصر دولت افغانستان را میدانم و قوم گرایان که زبان را وسیله سیاسی میدانند تا وسیله افهام و تفهیم. 
در افغانستان که دارای دو زبان رسمی پشتو و فارسی است خیلی به مشکل میتوان تعداد زیادی را قناعت داد که فارسی و درسی یک بازن هستند و انچه تاجیکی ها به ان صحبت میکنند نیز همان زبانی است که اجداد ما صحبت میکردند. این یک تصادف نیست کاریست که عمداً انجام شده است. تا باشد فارسی گویان افغانستان از همزبانان تاجیکی و ایرانی خود دور بمانند. در حالیکه اگر به ولایت بدخشان، تخار و دیگر مناطق شمالی سفر شود حتی میان زبان تاجکستانی ها و افغانستانی ها تفاوت لحجه هم وجود ندارد. پس چطور میتوان گفت که این زبان ها از هم متفاوت هستند. با تأسف باید اضافه کنم که در افغانستان حکومت داران از زبان به عنوان حربه سیاسی استفاده کرده اند نه وسیله افهام و تفهیم. واضیح است که این مسئله در سرد بودن و یا کم بودن روابط فرهنگی و یا مشخصاً بگویم روابط زبانی با تاجکستان و ایران اثر گذاشته است. به یاد دارم روسای جمهورافغانستان و ایران به منظور ایجاد تلویزیون مشترک میان ایران ،افغانستان و تاجکستان به دوشنبه سفر کردند. اما تا کنون هیچ اثری از این تلویزیون نیست. ایا ایجاد یک تلویزیون به دستور روسای جمهوری چقدر وقت می برد؟
چه باید کرد؟
  • در قدم نخست باید کمیسیون مشترک به منظور کار کردن روی تقویت زبان فارسی به عنوان زبان واحد میان فارسی گویان ایران ، افغانستان و تاجکستان ایجاد شود
  • تلویزیون که قرار بود برای افغانستانی ها ، ایرانی و تاجیک ها ایجاد شود هرچه زودتر اغاز به نشرات کند
  • افغانستان و ایران دولت تاجکستان را در ترویج فرهنگ فارسی نویسی ترغیب و همکاری کند
  • زمینه رفت و امد میان این سه کشور بسیار سهل گردد
   
 

هیچ نظری موجود نیست: